من فرزند یک کودک نیستم ، بلکه دو پدر و مادر مضطرب و اضطراب در ریشه های درخت خانوادگی ما جاری است. از اولین خاطره تا رسیدن به سی سالگی من ، تا حدود زیادی از این وراثت ناخوشایند و دلخوری نسبت به راه هایی که اضطراب زندگی من را تحت تأثیر قرار می داد ، بیهوش بودم. تا اولین طلاق من نیست که من به کمک درخواست کردم و فهمیدم که میزان اضطرابی که داشتم به عنوان یک اختلال اضطراب طبقه بندی می شود. با کمک یک مشاور ، متوجه شدم که دلایل اصلی اضطراب من و شیوه های مداخله آن در کیفیت زندگی و روابط من چیست.

اختلالات اضطرابی دلایل پیچیده ای دارند. آنها می توانند تحت تأثیر شرایط زیست شناختی و محیطی قرار گیرند ، اما یکی از دلایل آن ، تا حدودی می تواند سبک دلبستگی باشد. روانشناس انگلیسی ، جان بولبی ، پیشگام نظریه دلبستگی ، تأكید كرد كه تجربیات اولیه كودكانه می تواند منجر به اختلالات روانشناختی شود. تحقیقات معاصر نشان می دهد که سبک های دلبستگی در بروز اختلالات اضطرابی نقش دارند.

من با تجربیات اولیه با مراقبان مضطرب شکل گرفتم ، من یک نوع مضطرب بودم و عموماً جهان را مکانی مجهز و نا امن می دانستم. من از نظر كلاسی وحشت داشتم ، با تنظیم عاطفی دست و پنجه نرم می كردم و حتی نسبت به ظریف ترین نشانه ها نیز بیش از حد حساس بودم. در اعتماد به دیگران ، اعتماد به نفس پایین و همچنین مشکلات سلامتی ناشی از دلبستگی اضطراب مشکل داشتم.

بودن چنین شخصی دلبسته دقیقاً خود را به یک رابطه سالم و صمیمی وام نداده است. اعتماد به نفس و بی اعتمادی که احساس کردم باعث اضطراب من شده و رفتارهای اضطراب آمیز من اغلب تعامل با شریک زندگی من را تضعیف می کند. مشکل در سبک دلبستگی اجتنابی شریک زندگی من بود. به گفته دکتر سو جانسون در كتاب خود "Sense Sense" ، اجتناب كنندگان تمایل به خاموش كردن دارند ، از ارتباط واقعی جلوگیری می كنند و می توانند به دور بودن و ناامیدی متهم شوند. به عنوان یک نتیجه ، ما در صمیمیت عفت داشتیم. من به اطمینان بسیار مورد نیاز خود دست می یابم ، چیزی که من آن را بزرگ نمی کردم ، و او ، با نداشتن توانایی این کار را به من می داد ، عقب نشینی کرد.

این عقب نشینی های فزاینده و شدید ، مرا به آشفتگی انداخت و با دیدن آشفتگی ، شریک زندگی من بیشتر از این خارج شد. الگوی مکرر و غیرقابل تحقق در طول سال ها سرانجام باعث شد من ترک شوم. دلبستگی به این ترتیب ظرفیت عشق ما را شکل می دهد و سبک های مربوط به یک شریک زندگی می تواند بر موفقیت یا عدم موفقیت در روابط صمیمی ما تأثیر بگذارد. همانطور که دکتر جانسون هشدار می دهد ، "ما نباید نیروی پریشانی جدایی را دست کم بگیریم."

می دانستم که قبل از ورود به یک رابطه دیگر ، با این الگوی تعامل نیاز به کمک دارم. روابط درمانی اگر به خوبی انجام شود ، می تواند منبع درمانی برای چنین سبک های ناامنی دلبستگی باشد. درمانگر من به من یاد داد که افراد می توانند قابل اعتماد و ایمن باشند. وی با فراهم آوردن راحتی ، تشویق و توجه بی قید و شرط به یک منبع حمایت و پشتیبانی تبدیل شد. من می توانم ناامنی های خود را به او بسپارم و از طریق منشأ آنها و حل مسئله صحبت خواهیم کرد. او همچنین به من آموخت که چگونه می توانم ویژگی های یک شریک آینده ایمن و مناسب تر را دریابم.

این یک سفر بزرگ برای بهبود اضطراب من بوده است و نیاز به کمک یک پزشک یکپارچه و همچنین برای رفع علل جسمی دارد ، اما مشکلات دلبستگی می تواند حداقل 50٪ از اضطراب من را تشکیل دهد. من با مشاورم سخت تلاش کردم تا گفتگوهای داخلی ناامن خود را به چالش بکشم و یاد بگیرم که چگونه احساساتم را پردازش کنم. من محرکهایم را می شناسم و پاسخ هایم را منطقی می کنم. من در خودم بسیار بیشتر ایمن هستم و می توانم خود را تسکین دهم ، و این به معنای اتفاقات عالی برای روابطم است.

ازدواج دوم من برای موفقیت در نتیجه بسیار بهتر است. شریک جدید من ، که همچنین در سفر اضطراب خود چیزهای زیادی آموخته است ، برای من نیز در حال بهبود است. ما می دانیم که چگونه می توان آن رفتارهای مضطرب را در یکدیگر مشاهده کرد و چگونه در روزهای سخت ما ایمن و دلگرم کننده برای یکدیگر شد. ما هر دو عبارات خود را برای تشویق سازوکارهای مراقبت از خود دیگران داریم و یک ارتباط متقابل و ایمن بسیار لازم را به یکدیگر ارائه می دهیم

با درک سبک دلبستگی شما چیزهای زیادی به دست می آید. نه تنها می تواند اضطراب را کاهش دهد بلکه می تواند روابط ما را غنی سازد.

منبع :  ثانیکالا

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

با سلامتی پیام نسیم لیزر موهای زائد نازیلا Brenda شروعی برای حرفام nakisa22 Paul Heather PsyFact