چند سال پیش ، هنگامی که منتظر جداول زندگی برای زندگی بودم و قبل از کار در مؤسسه گوتمن ، یک مدیر داشتم که من نمی توانستم با آن همراه شوم. من دائماً احساس فشار می کردم که کار خود را خوب انجام نمی دهم ، و گرایش آنها به بی احترامی سفارشات و انتقادات شخصی و حتی توهین به من و همکارانم را درک نمی کردم (که متأسفانه همه این رفتارهای متداول هستند). در رستوران ها)


می دانستم که باید حرف بزنم زیرا اوضاع متشنج و غیرقابل تحمل می شود و من نیاز به حفظ کار دارم. بنابراین من با برادرم ، که یک درمانگر دارای مجوز و پیشخدمت پیشین آن رستوران است ، صحبت کردم ، در مورد اینکه چگونه می توانم به مدیرم نزدیک شوم و نگرانی ها و شکایاتم را بدون قرار دادن کارم یا حداقل ایستادن من در رستوران ، در معرض خطر قرار دهم. .


توصیه او ساده بود ، و کاملاً مطابق با روش گوتمن شکایت بدون سرزنش و استفاده از یک راه اندازی نرم در یک رابطه عاشقانه است. او به من گفت كه با بیانیه ای شروع كنم كه "احساس می كنم ." شروع می شود و به "من نیاز دارم ." منتهی می شود. وی همچنین گفت که از "شما" یا حداقل در هر نوع مقصر سرزنش استفاده نکنید و بهتر است هنگام بیان چیزی که از آن شخص لازم دارید از "شما" استفاده کنید.


حتی یک کلمه آسان برای برقراری ارتباط محرمانه وجود دارد ، معروف به D.E.S.C:


وضعیت مشکل ساز را شرح دهید

احساسات خود را توضیح دهید

نیازهای خود را مشخص کنید

پیامدهای هر دو را توضیح دهید چه اتفاقی می افتد اگر وضعیت تغییر نکند و چه تغییراتی را می خواهید در آینده ببینید.

من چند روز طول کشیدم تا این مسئله را بیشتر توضیح دهم ، چون در کودکی به من یاد می داد که منفعلانه ارتباط برقرار کنم زیرا در یک خانواده نسبتاً سخت بزرگ شده ام. به من آموخته نشده است که در سنین کودکی از خودم دفاع کنم ، یا اینکه چگونه احساساتم را شناسایی و تشخیص دهم تا بتوانم مطابق آن عمل کنم بدون اینکه عصبانیت یا ترس بر توانایی من در برقراری ارتباط موثر بیفزاید.


به عبارت دیگر ، من یک خلق و خوی کوتاه ایجاد کردم و بیش از حد واکنش نشان می دهم ، زیرا من به طور مرتب احساساتم را ریختم و تا زمانی که آماده انفجار نباشم ، چیزی درباره آنها نگفتم.


دانستن همه اینها در مورد خودم ، مکالمه ای که من قصد داشتم با مدیرم داشته باشم لازم است با دقت و با دقت انجام شود. من نمی توانم مقصر باشم و نه انتقاد کردم. تمام آنچه که من می توانستم انجام دهم این بود که در اظهاراتم اطمینان داشته باشم و از آنچه برای موفقیت در کارم لازم داشتم دفاع می کنم.


وقتی مکالمه را انجام دادم ، از مدیر خواستم در یک اتاق عقب رستوران به من بپیوندد تا بتوانیم به صورت خصوصی صحبت کنیم. و سپس من چیزی برای این منظور گفتم:


"گاهی اوقات ، احساس بی احترامی می کنم یا مثل اینکه وقتی به جای اینکه اظهار آرام شود ، به من فریاد می زند ، کار خوبی انجام نمی دهم. و هنگامی که بازخورد منفی می گیرم بدون هیچ گونه جهت در مورد چگونگی انجام بهتر ، احساس گیجی می کنم. بنابراین ، من به شما برای احترام و عزت بیشتر به من احتیاج دارم و باید بازخورد کامل تری داشته باشم تا بتوانم عملکرد شغلی خود را بهبود بخشم. "


از آنجا که من از این سبک ادعایی استفاده کردم ، مدیر من گوش کرد و دفاعی نشد. نه تنها آنها با آرامش گوش کردند در حالی که من اظهار داشتم که چه احساسی دارم و به چه چیزهایی نیاز دارم ، بلکه آنها حتی توافق کردند و وقتی به پایان رسیدم ، از من تشکر کردند که به آنها گفتم و قول دادم که بیشتر تلاش کنم تا انواع جهت و بازخورد را به من بدهم. من نیاز دارم


این مدیر شخصی بود که اگر بخواهید با انتقاد مستقیم یا سرزنش مستقیم به آنها نزدیک شوید (مثلاً چرا باید مانند دیکتاتور دستور دهید؟ شما همیشه به همه بی احترامی می کنید!) ، آنها فریاد می کشند. با شما مطابقت داشته باشد ، شما را به خانه بفرستد یا شما را بنویسد و اگر بعضی راه ها را تحقیر کردید (مثلاً شما چنین هستید (در اینجا ملاحظه ای درج کنید)!) ، مطمئناً آنها سعی می کنند راهی برای آتش زدن شما پیدا کنند.

در ماه های بعد ، مدیر من نه تنها با احترام بیشتری با من رفتار کرد و بازخورد ها و جهت گیری های سازنده تری را ارائه داد ، بلکه مکالمه ما باعث شد که آن مدیر نیز به همان شیوه با سایر کارمندان رفتار کند. روابط کاری ما نیز مانند روحیه کارکنان بهبود پیدا کرد و محیط کار از پویایی اقتدارگرا و انتقادی به یک تجربه مشترک تر ، حمایتی و تقدیرآمیز تبدیل شد.


هنگامی که من این تجربه را در استفاده از ارتباطات ادعا داشتم ، فهمیدم که می توانم این سبک از ارتباطات را تقریباً در تمام زمینه های زندگی ام اعمال کنم. در روابط عاشقانه قبلی من ، که همه اینها به فاجعه ختم شده بود ، تمایل داشتم ارتباط نامنظم بیشتری با تمایل به سرزنش یا انتقاد داشته باشم ، یا حتی دفاعی یا سنگفرش باشم ، اما یادگیری چگونگی برقراری ارتباط به طور قاطعانه به آن الگوی پایان داد.


در آخرین رابطه عاشقانه من ، مرتباً از فرمول "احساس می کنم" و "به من نیاز دارم" استفاده کردم ، و در نتیجه ، من هرگز ندیدم که هیچ یک از چهار اسب سوار به آنجا برسند ، و اگر این کار را کردند ، فقط برای یک لحظه بود. این رابطه دوام نیاورد - ما فقط در مراحل مختلف زندگی بودیم و برخی از مهمترین اهداف زندگی ما همسو نبودند - اما این اولین رابطه بود که احساس راحتی کردم ، پذیرفتم ، از آن حمایت کردم و با آرامش روبرو شدم. وقتی جنگیدیم ، به روشی سالم جنگیدیم. این اولین رابطه عاشقانه واقعاً مثبتی بود که من در آن داشتم.


و آنچه که این تجربه به من آموخت ، حتی اگر پایان یابد ، این بود که چه رابطه خوبی می تواند از نظر احساسی برای من به نظر برسد. این به من آموخت آنچه در شریک زندگی نیاز دارم. و حتی اگر من یاد گرفتم که چگونه می توانم بازخورد بدهم و به طور قاطع در محل کار برقرار کنم ، فهمیدم که استفاده از آن سبک ارتباطی می تواند در هر رابطه موثر و سالم باشد.


The Marriage Minute یک خبرنامه نامه الکترونیکی از مؤسسه گوتمن است که در مدت زمان 60 یا کمتر از ازدواج شما را بهبود می بخشد. بیش از 40 سال تحقیق با هزاران زوج یک واقعیت ساده را ثابت کرده است: چیزهای کوچک اغلب با گذشت زمان می توانند تغییرات بزرگی ایجاد کنند. یک دقیقه؟ در زیر ثبت نام کنید


منبع :  sanykala


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کانال دوازدهم انسانی کانال یازدهم انسانی،کانال دهم انسانی،کانال تبلیغات درسی مهدی طارمی چراغ BetShopFarsi Erika حسین آرت BTS_A.R.M.Y گروه مکانیک خودرو شهرستان خوانسار نقد، بررسی و تحلیل انیمه، انیمیشن، مانگا و کمیک فعالیت های شورای دانش آموزی شهید استکی