فروش محصولات زناشویی و مطالب زندگی زناشویی




چند سال پیش ، هنگامی که منتظر جداول زندگی برای زندگی بودم و قبل از کار در مؤسسه گوتمن ، یک مدیر داشتم که من نمی توانستم با آن همراه شوم. من دائماً احساس فشار می کردم که کار خود را خوب انجام نمی دهم ، و گرایش آنها به بی احترامی سفارشات و انتقادات شخصی و حتی توهین به من و همکارانم را درک نمی کردم (که متأسفانه همه این رفتارهای متداول هستند). در رستوران ها)


می دانستم که باید حرف بزنم زیرا اوضاع متشنج و غیرقابل تحمل می شود و من نیاز به حفظ کار دارم. بنابراین من با برادرم ، که یک درمانگر دارای مجوز و پیشخدمت پیشین آن رستوران است ، صحبت کردم ، در مورد اینکه چگونه می توانم به مدیرم نزدیک شوم و نگرانی ها و شکایاتم را بدون قرار دادن کارم یا حداقل ایستادن من در رستوران ، در معرض خطر قرار دهم. .


توصیه او ساده بود ، و کاملاً مطابق با روش گوتمن شکایت بدون سرزنش و استفاده از یک راه اندازی نرم در یک رابطه عاشقانه است. او به من گفت كه با بیانیه ای شروع كنم كه "احساس می كنم ." شروع می شود و به "من نیاز دارم ." منتهی می شود. وی همچنین گفت که از "شما" یا حداقل در هر نوع مقصر سرزنش استفاده نکنید و بهتر است هنگام بیان چیزی که از آن شخص لازم دارید از "شما" استفاده کنید.


حتی یک کلمه آسان برای برقراری ارتباط محرمانه وجود دارد ، معروف به D.E.S.C:


وضعیت مشکل ساز را شرح دهید

احساسات خود را توضیح دهید

نیازهای خود را مشخص کنید

پیامدهای هر دو را توضیح دهید چه اتفاقی می افتد اگر وضعیت تغییر نکند و چه تغییراتی را می خواهید در آینده ببینید.

من چند روز طول کشیدم تا این مسئله را بیشتر توضیح دهم ، چون در کودکی به من یاد می داد که منفعلانه ارتباط برقرار کنم زیرا در یک خانواده نسبتاً سخت بزرگ شده ام. به من آموخته نشده است که در سنین کودکی از خودم دفاع کنم ، یا اینکه چگونه احساساتم را شناسایی و تشخیص دهم تا بتوانم مطابق آن عمل کنم بدون اینکه عصبانیت یا ترس بر توانایی من در برقراری ارتباط موثر بیفزاید.


به عبارت دیگر ، من یک خلق و خوی کوتاه ایجاد کردم و بیش از حد واکنش نشان می دهم ، زیرا من به طور مرتب احساساتم را ریختم و تا زمانی که آماده انفجار نباشم ، چیزی درباره آنها نگفتم.


دانستن همه اینها در مورد خودم ، مکالمه ای که من قصد داشتم با مدیرم داشته باشم لازم است با دقت و با دقت انجام شود. من نمی توانم مقصر باشم و نه انتقاد کردم. تمام آنچه که من می توانستم انجام دهم این بود که در اظهاراتم اطمینان داشته باشم و از آنچه برای موفقیت در کارم لازم داشتم دفاع می کنم.


وقتی مکالمه را انجام دادم ، از مدیر خواستم در یک اتاق عقب رستوران به من بپیوندد تا بتوانیم به صورت خصوصی صحبت کنیم. و سپس من چیزی برای این منظور گفتم:


"گاهی اوقات ، احساس بی احترامی می کنم یا مثل اینکه وقتی به جای اینکه اظهار آرام شود ، به من فریاد می زند ، کار خوبی انجام نمی دهم. و هنگامی که بازخورد منفی می گیرم بدون هیچ گونه جهت در مورد چگونگی انجام بهتر ، احساس گیجی می کنم. بنابراین ، من به شما برای احترام و عزت بیشتر به من احتیاج دارم و باید بازخورد کامل تری داشته باشم تا بتوانم عملکرد شغلی خود را بهبود بخشم. "


از آنجا که من از این سبک ادعایی استفاده کردم ، مدیر من گوش کرد و دفاعی نشد. نه تنها آنها با آرامش گوش کردند در حالی که من اظهار داشتم که چه احساسی دارم و به چه چیزهایی نیاز دارم ، بلکه آنها حتی توافق کردند و وقتی به پایان رسیدم ، از من تشکر کردند که به آنها گفتم و قول دادم که بیشتر تلاش کنم تا انواع جهت و بازخورد را به من بدهم. من نیاز دارم


این مدیر شخصی بود که اگر بخواهید با انتقاد مستقیم یا سرزنش مستقیم به آنها نزدیک شوید (مثلاً چرا باید مانند دیکتاتور دستور دهید؟ شما همیشه به همه بی احترامی می کنید!) ، آنها فریاد می کشند. با شما مطابقت داشته باشد ، شما را به خانه بفرستد یا شما را بنویسد و اگر بعضی راه ها را تحقیر کردید (مثلاً شما چنین هستید (در اینجا ملاحظه ای درج کنید)!) ، مطمئناً آنها سعی می کنند راهی برای آتش زدن شما پیدا کنند.

در ماه های بعد ، مدیر من نه تنها با احترام بیشتری با من رفتار کرد و بازخورد ها و جهت گیری های سازنده تری را ارائه داد ، بلکه مکالمه ما باعث شد که آن مدیر نیز به همان شیوه با سایر کارمندان رفتار کند. روابط کاری ما نیز مانند روحیه کارکنان بهبود پیدا کرد و محیط کار از پویایی اقتدارگرا و انتقادی به یک تجربه مشترک تر ، حمایتی و تقدیرآمیز تبدیل شد.


هنگامی که من این تجربه را در استفاده از ارتباطات ادعا داشتم ، فهمیدم که می توانم این سبک از ارتباطات را تقریباً در تمام زمینه های زندگی ام اعمال کنم. در روابط عاشقانه قبلی من ، که همه اینها به فاجعه ختم شده بود ، تمایل داشتم ارتباط نامنظم بیشتری با تمایل به سرزنش یا انتقاد داشته باشم ، یا حتی دفاعی یا سنگفرش باشم ، اما یادگیری چگونگی برقراری ارتباط به طور قاطعانه به آن الگوی پایان داد.


در آخرین رابطه عاشقانه من ، مرتباً از فرمول "احساس می کنم" و "به من نیاز دارم" استفاده کردم ، و در نتیجه ، من هرگز ندیدم که هیچ یک از چهار اسب سوار به آنجا برسند ، و اگر این کار را کردند ، فقط برای یک لحظه بود. این رابطه دوام نیاورد - ما فقط در مراحل مختلف زندگی بودیم و برخی از مهمترین اهداف زندگی ما همسو نبودند - اما این اولین رابطه بود که احساس راحتی کردم ، پذیرفتم ، از آن حمایت کردم و با آرامش روبرو شدم. وقتی جنگیدیم ، به روشی سالم جنگیدیم. این اولین رابطه عاشقانه واقعاً مثبتی بود که من در آن داشتم.


و آنچه که این تجربه به من آموخت ، حتی اگر پایان یابد ، این بود که چه رابطه خوبی می تواند از نظر احساسی برای من به نظر برسد. این به من آموخت آنچه در شریک زندگی نیاز دارم. و حتی اگر من یاد گرفتم که چگونه می توانم بازخورد بدهم و به طور قاطع در محل کار برقرار کنم ، فهمیدم که استفاده از آن سبک ارتباطی می تواند در هر رابطه موثر و سالم باشد.


The Marriage Minute یک خبرنامه نامه الکترونیکی از مؤسسه گوتمن است که در مدت زمان 60 یا کمتر از ازدواج شما را بهبود می بخشد. بیش از 40 سال تحقیق با هزاران زوج یک واقعیت ساده را ثابت کرده است: چیزهای کوچک اغلب با گذشت زمان می توانند تغییرات بزرگی ایجاد کنند. یک دقیقه؟ در زیر ثبت نام کنید


منبع :  sanykala



جنسی تجربه‌ای متأسفانه برای ن است. تقریباً از هر 5 زن در ایالات متحده مورد قرار گرفته است و مهاجمان آنها تقریباً مرد هستند. این نوع خشونت می تواند یک زن را عمیقاً مطمئن نکند که مردان به آن اعتماد کنند. این یک مشکل خوب است که مردان ایجاد نمی کنند اما مردان خوب می توانند به اصلاح آنها کمک کنند.


در طول سالهای گذشته ، من دلگرم شده ام که تماشا می کنم مبانی مردانی در کاهش خشونت علیه ن علاقه مند باشند. مردان با مقابله با فرهنگ به عنف قدرتمند برای تغییر عمل می کنند. من معتقدم که مردان سالم ، همدلی به خوبی برای کمک به ن بازمانده در بهبود و بازسازی پس از خشونت جنسی هستند. این فرصتی بی ارزش برای کمک به بهبودی است که می خواهم درباره آن صحبت کنم و از شما می خواهم که در این زمینه شرکت کنید.


وقتی 24 ساله بودم و در خارج از کشور زندگی می کردم ، توسط گروهی از مردان جوان مورد قرار گرفتم. فکر می کردم یکی از این مردها دوست من بوده است.


به دنبال ، من غالباً وحشتناک بودم که بدون کمک دارو و شخص امنی در کنار من بخوابم ، زیرا آگاهی از دستم می رود. رفتن به دنیای کار ، خریدن مواد غذایی و غیره ، کار بزرگی و تحقیرآمیز بود زیرا محرک های حسی مرا به سمت فلاش های وحشیانه این رویداد سوق می دادند که باعث می شد بیش از حد از مردانی که در آنجا حضور ندارند ، جلوگیری کنم. مجدد به به هر زمینه ای ، همواره من را به حالت انكار ناآرام یا حیرت زده سوق می دهد ، كه در آن بسیار گیج می شوم و نمی توانم درک كنم كه چطور چنین سری از وقایع می تواند رخ دهد.


من باید حالت اشتباه را تکرار کنم: "باید یک اشتباه وجود داشته باشد." آرزو می کردم هر اثری از وقایع آن شب پاک شود ، خودم و بدنم در آن گنجانده شود. من نمی دانم که آیا این ممکن است برای من همیشه احساس دوباره و تمیز دوباره.


مانند اکثریت قریب به اتفاق موارد گزارش شده ، تجربه من با سیستم دادگستری منجر به محکومیت نشد. در ایالات متحده ، به ازای هر 1000 مورد ، فقط 7 مورد منجر به محکومیت جنایی می شوند. دانستن اینکه چگونه سیستم های عدالت ناکارآمد در متوقف کردن سوء استفاده کنندگان جنسی مؤثر هستند ، ترس را در من ایجاد کرده است که هرگز نمی تواند کاملاً پاک شود.


از طرف دیگر ، به این نتیجه رسیدم که حتی اگر احتمال محکومیت برای ارتکاب خشونت جنسی بسیار کم باشد ، بیشتر مردان هرگز نمی کنند. بسیاری از مردان از این مفهوم وحشت دارند. این خطر عواقب نامطلوب نیست که مانع انجام این خشونت مردان شود. این همدلی ، نجابت و اخلاق است که احتمال جنسی را نفی می کند. با یادآوری این موضوع ، دوباره به من ایمان دوباره نسبت به مردان و طبیعت انسانی تأکید کرد و ترس را به اندازه کافی کاهش داد تا به من اجازه دهد زندگی عادی داشته باشم.


بهبودی من به همبستگی و حمایت دوستان نزدیک مرد کمک کرد. اعتماد من به مردها توسط مردانی که به من کرده بودند و با تلاش زیاد دستگاه قضایی برای متوقف کردن مهاجمان ، عمیقاً متزل شده بود. اعتماد به نیمی از جمعیت یک سرمایه قدرتمند برای از دست دادن است ، به همین دلیل من به سه دوست عزیزم مرد برای کمک به آنها رسیدم و آنها به من حمایت کردند. آنها احساسات شدید من را بدون قضاوت آب کردند. آنها هر حرفی را که باید بگویم گوش می دادند و جواب می دادند. آنها اطمینان حاصل کردند که وقتی احساس امنیت نمی کنم با من هستند. آنها به توانایی من در بهبودی اعتقاد داشتند و روزانه آن را به من یادآوری می کردند. آنها با من احساس کردند. آنها در کنار من ایستادند. آنها مرا مراقبت کردند.


بنابراین پیام من این است: اگر شما مرد هستید و یک زن به شما رسیده است تا در مورد خشونت جنسی صحبت کند ، به شما فرصتی بی ارزش برای انجام کار خارق العاده ، تأیید مجدد اعتماد و ارزش شخصی ، تغییر زندگی داده می شود. و شما می توانید آن را انجام دهید! دستور العمل بسیار ساده است. با تمایل بدون مانع گوش دادن و آموختن و همراه او در سفر او ، می توانید نتیجه را به سمت آینده ای بسیار روشن تر برای او تغییر دهید.


اگر هنوز هم می ترسید که ممکن است اشتباه بگویید یا اشتباهی مرتکب شده اید ، زیرا تجربه نه از خشونت جنسی را کاملاً درک نمی کنید ، در اینجا لیست کوتاهی از پیشنهادات برای قرار گرفتن خود در مکالمات آزاد پیرامون ترومای جنسی و برای تغییر زندگی ارائه می شود. اگر یک بازمانده برای کمک به شما کمک می کند ، پشتیبانی کنید.


و اگر هر یک از این نکات برای شما ساده یا تسویه حساب به نظر می رسد ، لطفا اذیت نشوید. من به انواع تصورات غلطی که در طول سفر با آنها روبرو شده ام پاسخ می دهم؛ برخی از آنها تصور غلط از طرف مردان مهربان هستند که می توانند قهرمان ارزنده ای در کمک به ن آسیب دیده از خشونت جنسی باشند.


منبع :  ثانیکالا


تونی رابینز ، گوینده انگیزشی و گورو خودیاری ، هنگام سخنرانی جنبش #MeToo در یک رویداد اخیر در سان خوزه ، کالیفرنیا ، اظهارات جنجالی درباره قربانیان خشونت جنسی بیان کرد. وی اظهار داشت: قربانیانی که در این جنبش صحبت می کنند در واقع به خود آسیب می رسانند و رشد شخصی آنها را محدود می کنند:


رابینز گفت: "اگر شما از جنبش #MeToo استفاده می کنید تا با حمله و از بین بردن شخص دیگری ، اهمیت و اطمینان پیدا کنید ، یک اونس رشد نکرده اید." "تنها کاری که انجام داده اید استفاده از دارویی به نام اهمیت است تا احساس خوبی داشته باشید."


اظهارات وی بلافاصله باعث انتقاد مخاطب شد و وقتی با مخاطب نانین مک کول ، قربانی سوء استفاده جنسی ، در مورد عملکردش در این جنبش مواجه شد ، رابینز عقب نشینی نکرد. درعوض ، همانطور که یک فیلم ویروسی از NowThis نشان می دهد ، رابینز با فشار جسمی به او در تلاش برای اظهار نظر خود پاسخ داد.




 


ویدئویی طولانی تر نشان می دهد که برخی از مخاطبان از آنچه مک کول برای گفتن تشویق می کنند ، تحسین می کنند ، این بدان معناست که رابینز جنبش را به اشتباه درک می کند و از اهمیت سخن گفتن در هنگام قربانی شدن برای رسیدن به عدالت کاسته می کند و چقدر برای جنسی مهم تر است. به بازماندگان و قربانیان حمله کنید تا در یک حرکت جمعی این کار را انجام دهند تا به موضوع گسترده خشونت جنسی توجه کنند.


سایر اعضای مخاطب ، پاسخ های رابینز را تحسین کردند ، حتی وقتی که وی گفت که "قربانی می کند" ، در حالی که برخی ابراز نگرانی کردند. بعضی از آنها به وضوح از دیدن تلاش های رابینز برای فشار آوردن به مک کول ناراحت بودند ، و برخی دیگر در آنجا نشسته ، ساکت و منفعل بودند ، زیرا مردی بلند قد و تحمیل زن کوچکتر را به عقب رانده بود.


این بد نیست هنگام انتقاد از جنبش #MeToo. بنیانگذار جنبش ، تارانا بورک ، در پاسخ گفتن بسیاری داشت. و متأسفانه رفتار او در رویداد سان خوزه نشانگر دیدگاه مردانه مسلط است.


مشکلی در Mansplaining

رابینز علاوه بر مسخره کردن قربانی کردن در مقابل یک قربانی ، کاری را انجام داد که بسیاری از مردان از جمله خود من انجام داده اند ، و اغلب ما این کار را انجام می دهیم حتی بدون آنکه متوجه شویم: او مأمور اجرای برنامه بود ، پرتفوی "مرد" و "توضیح". "این بدان معناست که وقتی مردان" با ن صحبت می کنند. به طرز حامیانه "صحبت می کنند. ممکن است عمدی نباشد و ممکن است مردان از انجام آن آگاه نباشند ، اما این مهم نیست. Mansplaining کاری است که آقایان ، صریح و روشن ، باید جلوی انجام آن را بگیرند.

خواستار قتل عمد خصوصاً توهین آمیز هنگام فرهنگ آزار و اذیت و آزار جنسی است که در جهان ما وجود دارد. با توجه به اینکه مردان از نظر آماری اکثریت قریب به اتفاق مرتکبین خشونت جنسی هستند و بیش از نیمی از قتل های ن آمریکایی مربوط به خشونت شریک زندگی صمیمی است ، ما در موقعیتی نیستیم که از ن بخاطر موضع گیری انتقاد کنیم. در حقیقت ، غیر از ارائه جمله هایی مانند "من شما را باور دارم" ، ما به احتمال زیاد نباید چیزی جز کلمات تصدیق و همدلی بگوییم تا زمانی که ما به طور کامل درک کنیم که چه کسی به ما می گوید.


در مورد رابینز ، به نظر می رسد او به نوعی تسلط مردانه را نشان داده است که جنبش #MeToo در تلاش برای نبرد است. به جای گوش دادن ، وی سرقت کرد. او به جای اینکه یک قدم عقب برداشته و از مک کول بخواهد که به او بیشتر بگوید ، مرتباً او را قطع کرده و سپس او را به سمت محوطه عرصه می راند. او دیدگاه ها و تجربه های خود را بدون جستجوی درک آنها به چالش کشید و او به فضای شخصی وی حمله کرد و با انجام این کار ، وی نمونه ای از نوع تسلط بر مردانگی سمی بود که باید پایان یابد.


پس از واکنش شدید رسانه های اجتماعی پس از این رویداد ، او عذرخواهی کرد و عذرخواهی وی بدون هیچ گونه شایستگی انجام نمی شود. وی با بیان اینكه عدم فهم خود را پذیرفت ، گفت: "من عذرخواهی می كنم كه چیزی جز تحسین عمیق من به جنبش #MeToo پیشنهاد كردم." او با نادیده گرفتن اعتراف كرد و گفت: "من هنوز چیزهای زیادی برای آموختن دارم." و او گفت: "من هستم. متعهد به بخشی از راه حل است. "این نشان می دهد که او می فهمد که مشکلی وجود دارد و می خواهد به حل آن کمک کند.


پادزهر برای شگفت انگیز: گوش دادن به درک

با #MeToo به دست آوردن توده حیاتی ، این وظیفه است که مردان قبل از پرسیدن چگونه می توانیم به شما کمک کنند ، گوش دهند تا درک کنند. وقتی گوش می دهیم به درک ، و واقعاً گوش می دهیم ، قدمی عقب می زنیم و در برابر اصرار توضیح می دهیم (یا به صورت ساده) یا مشاوره می دهیم یا مشکل را حل می کنیم و به کسانی که شایسته شنیدن هستند احترام می گذاریم. ما قادر به همدلی و تأیید احساسات و تجربیات شخص دیگر هستیم و به کسی این امکان را می دهد که در تعیین چگونگی بهترین کمک شما ، بر خلاف اینکه به شما کمک کند به روشی که شما تصمیم به تحمیل دارید کمک کند.


بعضی اوقات ممکن است آنها به کمک ما نیازی نداشته باشند یا بخواهند ، و این خوب است. بعضی اوقات فضاهایی وجود دارد که ورود آقایان مناسب نیست. با کنار گذاشتن تمایل خودمان برای رهبری و کنترل ، و در عوض به دیگران اجازه می دهیم که رهبری شوند (به ویژه در مبارزات و جنبش های خودشان) ، این امر باعث احترام زیادی به عزت و مقام دیگر می شود.


اگر درک کنیم از چه زمانی و به همین دلیل از ما خواسته شده است که درگیر نشویم ، به نیاز شخص دیگری به فضا احترام می گذاریم. و با انجام آنچه از ما خواسته می شود تا به بهترین وجهی کمک کنیم ، می توانیم متحدین ارزشمند بشویم.


وقتی ما این کار را به عنوان آقایان انجام می دهیم ، با مردانگی سمی مبارزه می کنیم و نمونه ای مثبتی را برای مردان دیگر ، به ویژه نوجوانان و پسران به دست می آوریم. در مورد جنبش #MeToo ، داستانهای خود را ادامه دهید. ما گوش می دهیم ، ما به شما اعتقاد داریم ، به شما احترام می گذاریم و می خواهیم کمک کنیم.


اگر می خواهید یک رابطه عمیقاً معنادار و پر از اعتماد و صمیمیت برقرار کنید ، در زیر عضو شوید تا پست های وبلاگ ما را مستقیماً در صندوق ورودی خود دریافت کنید:


منبع :  sanykala



پس از تیراندازی اخیر مدرسه در دبیرستان Marjory Stoneman Douglas در پارکلند ، فلوریدا ، نوجوانان در حال افزایش هستند و صدای آنها را می شنوند ، که اوج این امر با راهپیمایی March for Our Lives در روز یکشنبه ، 25 مارس در واشنگتن ، دی سی نسل بعدی رهبران و "تغییر بازی" فراگیر است. آنها چیزی هستند که ویلیام دیمون ، مدیر مرکز استنفورد در نوجوانی ، "هدفمند" تعریف می کند.

آنها متمرکز هستند. آنها ایده های باورنکردنی دارند. آنها به وحدت اعتقاد دارند. آنها می دانند چگونه از فناوری برای شنیدن صدای خود استفاده کنند. آنها هدفمندانه به عنوان نسل بعدی رهبران دلسوز قدم برمی دارند. مطابق تحقیقات دیمون ، دانشجویان بسیار هدفمند از میزان استقامت ، توانمندی ، تاب آوری و ظرفیت بالایی برای مقابله با ریسک برخوردار هستند.

شاید شما یک نوجوان داشته باشید که می خواهد تأثیر بزرگی در این دنیا بگذارد. شاید فرزند شما برای جلب توجه به مسائل عدالت اجتماعی و افزایش آگاهی از موضوعات ی که برای نوجوانان اهمیت دارد تلاش زیادی کند. شاید دختر شما یک مدافع سرسخت حقوق LGBTQ باشد و با همسالان خود گرد هم آمده است تا راه هایی را برای پایان دادن به خشونت اسلحه ایجاد کرده و مدارس ما را ایمن تر کند.

نوجوانان ما درخشان و با انگیزه هستند. آنها عمیقاً مراقب هستند ، آنها خودمختاری را انجام می دهند ، اما برای بالا بردن آنها هنوز به ما احتیاج دارند. هنگامی که نوجوانان ما ایده دارند و آماده هستند تا برای تغییر در جهان تلاش کنند ، چگونه می توانیم روحیه امید آنها را بالا ببریم؟ چگونه مقاومت خود را بسازیم؟ و چگونه ما این نسل بعدی رهبران را سالم نگه می داریم؟

به گفته دکتر دن سیگل و تینا پین برایسون ، در کتاب خود "بله مغز" ، ما به عنوان والدین می توانیم از توانایی فرزندانمان برای هدایت تصمیم های دشوار حمایت کنیم و "به جهانیان بله بگوییم و از آنچه زندگی ارائه می دهد استقبال کنیم." ما می خواهیم در ضمن تقویت آنها از انتخاب عاقلانه و سالم ، به تقویت حس انعطاف پذیری نوجوانان کمک کنیم. ما می خواهیم فراتر از مدیریت رفتار فرزندانمان پیش برویم و درعوض ، به آنها کمک کنیم تا مهارتهایی را که می توانند برای زندگی استفاده کنند ، پرورش دهند.

در اینجا چند استراتژی اساسی و روزمره برای کمک به اطمینان خاطر نوجوانان ما با امید ، سلامتی و مقاومت لازم برای تبدیل شدن به رهبران دلسوز وجود دارد.

اطمینان حاصل کنید که خواب کافی دارند
من می دانم که این برای نوجوانان در خانه های ما سخت است ، اما آنها به خواب زیادی احتیاج دارند. با طرحی از چگونگی به دست آوردن بهترین خواب شروع کنید ، و چگونه مطمئن شوید که نوجوان شما به اندازه کافی خواب دارد. از نوجوان خود بپرسید که در هنگام استراحت چه تفاوت هایی را متوجه آنها می شود. خواب خوب را با تمرکز و کارآیی بهبود یافته آنها در مواردی که برایشان مهم است مرتبط کنید ، که به آنها کمک می کند تا یادآوری کنند که مراقبت از خود خوب برای همه مهم است.

به نوجوانان یاد دهید که بدن خود و اجساد افراد دیگر را در نظر بگیرند
به نوجوان خود الگوبرداری کنید که به نظر بدن شما چه احترامی دارد. شاید این مسئله غذایی را که به بدن شما وارد می شود در نظر بگیرد و چه احساسی را به شما منتقل می کند ، یا شاید این "احساس روده" شما را در اطراف کسی می شنود و تصمیم می گیرد که از امنیت خود استفاده کنید. شاید وقتی استراحت می کنید از کار ، مدرسه یا فعالیتهای خود خسته شده و بدن شما می گوید: "من به استراحت احتیاج دارم."

همچنین با احترام به فضای شخصی بچه های خود ، از بدن افراد دیگر الگو بگیرید. به عنوان مثال ، بپرسید که آیا می توانید آنها را در آغوش بگیرید ، که این به تقویت مفهوم رضایت مناسب کمک می کند یا خیر. به آنها بگویید که "بله" در هر زمان ممکن است "نه" شود - خصوصاً وقتی که با صمیمیت صحبت می شود.

گوش کنید
گوش کن ، گوش کن ، گوش کن روز دیگر ، وقتی پسرمان در مورد زمان آنلاین خود به ما نزدیک شد ، بیش از حد صحبت کردم. من خودم را گرفتم و متوقف شدم و گفتم: "بگذارید دوباره شروع کنیم. من واقعاً دوست دارم ایده های شما را بشنوم. "

این یک گفتگوی کاملاً جدید را باز کرد و من به وضوح درک آنچه از او می پرسید را درک کردم. ما توانستیم برنامه ای را ارائه دهیم. و مهمتر از همه ، او احساس شنیده شد. وقتی با نوجوان خود صحبت می کنید ، ابتدا گوش دهید و قبل از صحبت کردن به دنبال درک آن باشید. آنها احساس اعتبار و احترام خواهند کرد.

به آنها بگویید "مهم است."
وقتی فرزندتان را صبح یا عصر بعد از مدرسه می بینید ، کارهای خود را مکث کنید و با آنها ارتباط چشمی برقرار کنید. از آنها بخواهید هر نوع سؤال باز را که با این سوال شروع می شود ، بپرسید: "درباره چه فکر می کنید .؟"

این به نوجوان شما ارتباط برقرار می کند که شما فکر می کنید ایده های خوبی دارند که ارزش گوش دادن به آنها را دارند ، و عقاید و عقاید آنها برای شما مهم بوده و ارزش دارند.

از آنها متشکرم
وقتی نوجوان خود را مشاهده می کنید که کارهای کوچک مهربانی و ابتکار عمل را انجام می دهد ، از آنها تشکر کنید. شما لازم نیست از بالای صفحه بروید - فقط چیزی شبیه به آن را ارائه دهید ، "سلام ، من متوجه شدم که به خواهر خود کمک کرده اید که با آن مشکل ریاضی روبرو شود. با تشکر از آن. "نشان می دهد که متوجه می شوید مشارکت های آنها در ارتباط با ارزش آنها است.

و اگر می خواهید هر چند وقت یکبار از سطح بالا بروید ، پس از آنها برای قلب پرشور آنها سپاسگزار باشید. از آنها بخاطر دیدگاه و تمایلشان برای ایجاد جهانی دلسوزتر ، عادلانه تر ، فراگیرتر و ایمن تشکر می کنیم. بعضی اوقات ما تمایل داریم به جایی اشاره کنیم که فرزندانمان دچار کمبود می شوند و چه اشتباهی انجام می دهند. در عوض ، چیزهای خوبی را در فرزند خود مشاهده کنید و به آنها بگویید.

مرتباً بگو: "من به تو ایمان دارم."
شاید دختر شما با ایده جدیدی به شما بیاید. شاید فرزند شما در تلاش است تا راه حلی برای یک مشکل پیدا کند. نسبت به ایده ها و نگرانی های آنها پذیرا باشید و به آنها بگویید ، "من به شما اعتقاد دارم." این به آنها کمک می کند تا مقاومت کنند. این ارتباط برقرار می کند که می دانید آنها می توانند بر چالش ها غلبه کنند ، شما به آنها ایمان دارید و به طور کامل از آنها پشتیبانی می کنید.

برای فرزند خود پناهگاه باشید
حتی وقتی نوجوانان ما وقت کمتری را در خانه می گذرانند و اوقات بیشتری را در جهان می گذرانند ، آنها مانند هر کس دیگری هنوز به یک پناهگاه احتیاج دارند. اطمینان حاصل کنید که خانه شما فضایی است که از مشکلات و چالش های زندگی روزمره پناه می برد. این کار به آنها فضا و زمان کافی را برای رفع فشار ، تمرین مراقبت از خود و ارتباط با شما می دهد.

نوجوانان ما نسل بعدی رهبران هستند و هر روز کارهای زیادی می توانیم انجام دهیم تا آنها را بسازیم و از آنها دلسوز شویم. وقتی می توانیم این اعمال را به زندگی روزمره خود وارد کنیم ، می توانیم حس شجاعت ، تاب آوری و ارزش خود را در نوجوانان بالا ببریم. سرمایه گذاری در فرزندان ما با ابراز قدردانی از آنها به ایجاد تحول مثبت مورد نیاز در جهان کمک می کند.

اگر می خواهید یک رابطه عمیقاً معنادار و پر از اعتماد و صمیمیت برقرار کنید ، در زیر عضو شوید تا پست های وبلاگ ما را مستقیماً در صندوق ورودی خود دریافت کنید:

منبع : فروشگاه اینترنتی ثانیکالا


من فرزند یک کودک نیستم ، بلکه دو پدر و مادر مضطرب و اضطراب در ریشه های درخت خانوادگی ما جاری است. از اولین خاطره تا رسیدن به سی سالگی من ، تا حدود زیادی از این وراثت ناخوشایند و دلخوری نسبت به راه هایی که اضطراب زندگی من را تحت تأثیر قرار می داد ، بیهوش بودم. تا اولین طلاق من نیست که من به کمک درخواست کردم و فهمیدم که میزان اضطرابی که داشتم به عنوان یک اختلال اضطراب طبقه بندی می شود. با کمک یک مشاور ، متوجه شدم که دلایل اصلی اضطراب من و شیوه های مداخله آن در کیفیت زندگی و روابط من چیست.

اختلالات اضطرابی دلایل پیچیده ای دارند. آنها می توانند تحت تأثیر شرایط زیست شناختی و محیطی قرار گیرند ، اما یکی از دلایل آن ، تا حدودی می تواند سبک دلبستگی باشد. روانشناس انگلیسی ، جان بولبی ، پیشگام نظریه دلبستگی ، تأكید كرد كه تجربیات اولیه كودكانه می تواند منجر به اختلالات روانشناختی شود. تحقیقات معاصر نشان می دهد که سبک های دلبستگی در بروز اختلالات اضطرابی نقش دارند.

من با تجربیات اولیه با مراقبان مضطرب شکل گرفتم ، من یک نوع مضطرب بودم و عموماً جهان را مکانی مجهز و نا امن می دانستم. من از نظر كلاسی وحشت داشتم ، با تنظیم عاطفی دست و پنجه نرم می كردم و حتی نسبت به ظریف ترین نشانه ها نیز بیش از حد حساس بودم. در اعتماد به دیگران ، اعتماد به نفس پایین و همچنین مشکلات سلامتی ناشی از دلبستگی اضطراب مشکل داشتم.

بودن چنین شخصی دلبسته دقیقاً خود را به یک رابطه سالم و صمیمی وام نداده است. اعتماد به نفس و بی اعتمادی که احساس کردم باعث اضطراب من شده و رفتارهای اضطراب آمیز من اغلب تعامل با شریک زندگی من را تضعیف می کند. مشکل در سبک دلبستگی اجتنابی شریک زندگی من بود. به گفته دکتر سو جانسون در كتاب خود "Sense Sense" ، اجتناب كنندگان تمایل به خاموش كردن دارند ، از ارتباط واقعی جلوگیری می كنند و می توانند به دور بودن و ناامیدی متهم شوند. به عنوان یک نتیجه ، ما در صمیمیت عفت داشتیم. من به اطمینان بسیار مورد نیاز خود دست می یابم ، چیزی که من آن را بزرگ نمی کردم ، و او ، با نداشتن توانایی این کار را به من می داد ، عقب نشینی کرد.

این عقب نشینی های فزاینده و شدید ، مرا به آشفتگی انداخت و با دیدن آشفتگی ، شریک زندگی من بیشتر از این خارج شد. الگوی مکرر و غیرقابل تحقق در طول سال ها سرانجام باعث شد من ترک شوم. دلبستگی به این ترتیب ظرفیت عشق ما را شکل می دهد و سبک های مربوط به یک شریک زندگی می تواند بر موفقیت یا عدم موفقیت در روابط صمیمی ما تأثیر بگذارد. همانطور که دکتر جانسون هشدار می دهد ، "ما نباید نیروی پریشانی جدایی را دست کم بگیریم."

می دانستم که قبل از ورود به یک رابطه دیگر ، با این الگوی تعامل نیاز به کمک دارم. روابط درمانی اگر به خوبی انجام شود ، می تواند منبع درمانی برای چنین سبک های ناامنی دلبستگی باشد. درمانگر من به من یاد داد که افراد می توانند قابل اعتماد و ایمن باشند. وی با فراهم آوردن راحتی ، تشویق و توجه بی قید و شرط به یک منبع حمایت و پشتیبانی تبدیل شد. من می توانم ناامنی های خود را به او بسپارم و از طریق منشأ آنها و حل مسئله صحبت خواهیم کرد. او همچنین به من آموخت که چگونه می توانم ویژگی های یک شریک آینده ایمن و مناسب تر را دریابم.

این یک سفر بزرگ برای بهبود اضطراب من بوده است و نیاز به کمک یک پزشک یکپارچه و همچنین برای رفع علل جسمی دارد ، اما مشکلات دلبستگی می تواند حداقل 50٪ از اضطراب من را تشکیل دهد. من با مشاورم سخت تلاش کردم تا گفتگوهای داخلی ناامن خود را به چالش بکشم و یاد بگیرم که چگونه احساساتم را پردازش کنم. من محرکهایم را می شناسم و پاسخ هایم را منطقی می کنم. من در خودم بسیار بیشتر ایمن هستم و می توانم خود را تسکین دهم ، و این به معنای اتفاقات عالی برای روابطم است.

ازدواج دوم من برای موفقیت در نتیجه بسیار بهتر است. شریک جدید من ، که همچنین در سفر اضطراب خود چیزهای زیادی آموخته است ، برای من نیز در حال بهبود است. ما می دانیم که چگونه می توان آن رفتارهای مضطرب را در یکدیگر مشاهده کرد و چگونه در روزهای سخت ما ایمن و دلگرم کننده برای یکدیگر شد. ما هر دو عبارات خود را برای تشویق سازوکارهای مراقبت از خود دیگران داریم و یک ارتباط متقابل و ایمن بسیار لازم را به یکدیگر ارائه می دهیم

با درک سبک دلبستگی شما چیزهای زیادی به دست می آید. نه تنها می تواند اضطراب را کاهش دهد بلکه می تواند روابط ما را غنی سازد.

منبع :  ثانیکالا


دنیای آشنایی می تواند برای بسیاری احساس دلهره آور و دشوار باشد. اگر در دنیای دوست یابی قرار ندارید تنها هستید و در پیدا کردن شریک مناسب برای شما شبهه ، ناامیدی یا ناامیدی را تجربه می کنید. یا ، شاید شما مجرد باشید و جهش را دوباره وارد دنیای دوست یابی نکرده اید.

با همکاری مؤسسه گوتمن ، کارگاه جدیدی به نام هفت اصل برای مجردها ایجاد کرده ام که بر روی کمک به افراد مجرد برای دستیابی به دانش و مهارت های لازم برای موفقیت در روابط سالم متمرکز است. این کارگاه بر پایه مفاهیم ارائه شده در کتاب "هفت اصل برای انجام کار در ازدواج" دکتر جان گوتمن است ، اما ما همین اصول را در حوزه جستجوی شریک زندگی ، قدمت و تشکیل رابطه جدید به کار می گیریم. پشتیبانی.

اطلاعات و تحقیقات در این مقاله به بخش قدمت کارگاه متمرکز شده است و امیدوارم تا زمانی که خواندن این مقاله را تمام کردید ، کمی مجهز تر و شاید حتی با انگیزه برای دیدن یک عکس دیگر نیز احساس کنید.

مردم چگونه ملاقات می کنند؟
یک مطالعه از روانشناس دانشگاه شیکاگو جان کاسیوپو که نحوه برخورد زوجین و نتایج شویی آنها را بین سالهای 2005 تا 2012 مشاهده کرد ، نشان داد که 34.95٪ با هم ملاقات می کنند ، 14٪ در محل کار و 12٪ از طریق دوستان ملاقات می کنند. در حالی که دوستیابی سایت ها و برنامه ها محبوب هستند و می توانند به روابط موفقیت آمیز منجر شوند ، اما محدودیت های آنها نیز وجود دارد.

یکی از مشکلات مربوط به سایت هایی که می توانید در آن ها جستجو کنید داشتن گزینه های بسیار زیاد است. به عنوان مثال ، استاد کلمبیا ، شینا ایینگار آزمایشاتی را انجام داد که نشان می داد بسیاری از گزینه ها می توانند باعث بی احتیاطی و فلج شدن در تصمیم گیری شوند. آزمایش وی شامل نمونه مربا در یک فروشگاه مواد غذایی بود. هنگامی که آنها 6 نوع مربا را بر خلاف 24 نوع ارائه دادند ، مردم 10 برابر احتمالاً مربا با تعداد نمونه کمتری خریداری می کردند.

مسئله دیگر این است که وقتی در پروفایل های دوستیابی پیمایش و پیمایش می کنید و افراد را با هم مقایسه می کنید ، می توانید برخلاف حالت "ارزیابی جداگانه" ، وارد حالت "ارزیابی مشترک" شوید ، که به شما امکان می دهد به تنهایی چیزی را ارزیابی کنید. حالت ارزیابی مشترک ، باعث می شود تا مردم با شرکای بالقوه ای که مشاهده می کنند ، به عنوان محصولاتی که باید مقایسه و مصرف شوند ، رفتار کنند ، نه اینکه مردم بدانند و با آنها آشنا شوند.

مردم هنوز به روش های سنتی ملاقات می کنند: در محل کار ، از طریق دوستان ، در محله شما ، در کلیسا یا یک گروه خاص. اما مهم نیست که شما با همسر بالقوه خود چگونه ملاقات کنید ، قرار ملاقات یک قطعه ضروری است.

آیا این سایت های دوست یابی واقعاً کار می کنند؟
روانشناس اجتماعی الی فینکل زمان زیادی را صرف مطالعه کرد که آیا سایت های دوست یابی واقعاً آنچه را که ادعا می کنند انجام می دهند ، به خصوص مواردی که می گویند می توانند پیش از موعد پیش بینی کنند که آیا دو نفر شریک عاشقانه خوبی خواهند بود یا خیر. وی در مقاله خود با عنوان "دوستیابی آنلاین: یک تحلیل انتقادی از دیدگاه روانشناسی" اظهار داشت که "دلیل کمی برای باور داشتن الگوریتم های سازگاری فعلی به ویژه مؤثر است. دوستیابی آنلاین به بهترین وجهی عمل می کند تا جایی که افراد را به شرکای احتمالی معرفی می کند که بعید به نظر می رسد در غیر این صورت با آنها روبرو شوند. "

سایتهای مطابق با هم تمایز دارند ، eHarmony از آن استفاده می کند ، یا مکمل دیگری که Chemistry.com و PerfectMatch.com از آنها استفاده می کنند. فینکل پیشنهاد می کند که آنچه مهمتر از پیدا کردن شخصی درست مثل شما است ، یا کسی که از شما تعارف می کند ، یافتن کسی است که "با شخصیتی مناسب برای روابط برقرار کند . کسی که استعداد رابطه دارد".

استعداد رابطه چیست؟ این مربوط به هوش هیجانی است و فینکل استدلال می کند که این توانایی در توسعه و پایداری صمیمیت و اعتماد است و کسی که استعداد بالایی دارد ، دارای سطح عصبی بودن کمی است. این شخصی است که شخصیت قابل قبولی دارد و توانایی اتصال ایمن به دیگران را دارد.

اگر با کسی به صورت آنلاین ملاقات کرده اید ، بیش از حد وقت صرف صحبت کردن عملاً نکنید - حداکثر یک هفته یا دو هفته - سپس با آنها ملاقات کنید تا ببینید آیا شما دارای رابطه مناسب هستید یا خیر. هلن فیشر ، انسان شناس و مشاور Match.com خاطرنشان کرد: بهتر است از مبادلات طولانی آنلاین اجتناب کنید. تنها راه برای اینکه آینده ای را با شخص خود داشته باشید ملاقات چهره به چهره است زیرا "تنها الگوریتم واقعی عشق در مغز انسان است".

رفتن به تاریخ اول
موسسه گوتمن از پیروان فیسبوک خود خواسته است بهترین ایده های تاریخ اول و دوم خود را ارائه دهند. معروف ترین ها پیاده روی و صحبت کردن بودند - یا پیاده روی ، پیاده روی در یک پارک یا قدم زدن در شهر. اکثر مردم احساس می کردند که با راه رفتن ، شما برای برقراری ارتباط چشمی از یکدیگر فشار می آورید و احساس راحتی بیشتری می کند. مردم همچنین خاطرنشان كردند كه اگر این اوایل تاریخ بود و به دلایل ایمنی ، ترجیح می دادند در مکانهای عمومی ملاقات كنند ، و آنها تاریخ آنها را به خوبی نمی دانند. سایر پیشنهادات محبوب مینی گلف ، پیک نیک ، جستجوی بازار کشاورزان یا بولینگ بود.

هنگام رفتن به آن تاریخ های اول ، مفهومی وجود دارد که باید در دوست یابی در نظر بگیرید و این به شما کمک می کند تا از خرابی سریال جلوگیری کنید. دوستیابی سریال زمانی است که به بسیاری از تاریخ های اول می روید و به جای حل کردن یا انحصاری بودن ، به دنبال همه گزینه های خود باشید.

روانشناسان دانشگاه تگزاس ، لوسی هانت و پل ایستوویك ، در مطالعهای دریافتند كه در بیشتر موارد "ارزش منحصر به فرد" از "ارزش همسر" مهمتر است. "ارزش همسر ، اولین برداشت از خصوصیات و جذابیتهای جسمی كسی است. ارزش منحصر به فرد به آرامی و به مرور زمان از طریق تجربیات مشترک و با آشنایی با یکدیگر به وجود می آید.

به طور معمول ، ویژگی های متمایز تر کسی که می داند نسبت به تاریخ اول بیشتر از زمان ممکن است. به همین دلیل مهم است که قبل از رفتن به تاریخ اول بعدی خود را با شخص دیگری ، به آرامی با کسی آشنا کنید و شاید به روز دوم یا سوم بروید.

اگر عصبی هستید ، سؤال کنید
اگر در روز اول با اعصاب می جنگید ، به یاد داشته باشید که به جای تلاش برای جالب بودن ، به شخص دیگری علاقه مند شوید. یک راه آسان برای علاقه مند شدن به تاریخ خود و ایجاد گفتگوهای بهتر تاریخ اول سؤال از سؤالات باز است. موسسه Gottman یک برنامه رایگان به نام Gottman Card Decks ارائه می دهد ، که در آن شما می توانید تمام سؤالات باز را برای سؤال از تاریخ خود پیدا کنید ، و می توانید قبل از قدم زدن در تاریخ ، چند مورد دلخواه خود را حفظ کنید.

همچنین می توانید سوالات پیگیری یا "تعمیق" را بپرسید. به عنوان مثال ، اگر آنها می گویند که عاشق شغل خود هستند ، ممکن است بپرسید "بخش مورد علاقه شما در کار چیست؟" یا "درباره این که چرا آن را دوست دارید به من بگویید." این نشان می دهد که شما توجه می کنید و علاقه مندید ، راه طولانی برای تسکین اعصاب برای هر دو نفر و به جریان گفتگو کمک می کند.

در دنیای دوستیابی موفق باشید و این ایده ها را در خاطر داشته باشید. امیدوارم در ژانویه شما را در کارگاه Seven Principles for Singles ببینیم! و اگر علاقه مند هستید ، اما نمی توانید بصورت حضوری شرکت کنید ، حتماً برای جریان مستقیم کارگاه ما ثبت نام کنید.

اگر می خواهید یک رابطه عمیقاً معنادار و پر از اعتماد و صمیمیت برقرار کنید ، در زیر عضو شوید تا پست های وبلاگ ما را مستقیماً در صندوق ورودی خود دریافت کنید:

منبع :  sanykala



برنامه های درمانی برای روان درمانی مهم است ، اما نحوه ایجاد و استفاده منظم آنها می تواند مشکلات اخلاقی را ایجاد کند.

برنامه درمانی سندی است که توسط درمانگر و مشتری ایجاد شده است و مشکلات ارائه دهنده مشتری ، اهداف مورد نظر و اهداف مورد نظر خود را مشخص می کند که در صورت تکمیل ، باید به دستیابی به آن اهداف مشخص منجر شود. انتظار می رود که طرح درمانی در چند جلسه اول پس از مصرف اولیه نهایی و عملی شود.

بیشتر درمانگران و آژانسها معمولاً از روش منطقی / برنامه ریزی برای ایجاد برنامه های درمانی استفاده می کنند. این رویکرد به یک مدل استاندارد پزشکی درمانی مرتبط است:

جلسات اولیه مشکلات موجود را برجسته می کند
یک دوره عملی برای حل مشکل مشتری برنامه ریزی شده است
آسیب شناسی کشف شده و یا تشخیص داده می شود
یک طرح درمانی در حال اجرا است
الگوی پزشکی درمان توسط شرکت های بیمه ، هیئت های صدور مجوز و سازمان های بهداشت روان مجبور می شود. شناسایی یک مسئله تعریف شده در اوایل ارزیابی های اولیه و انجام کلیه تلاش های کلینیکی در جهت دستیابی به یک هدف روشن که مشکل مشتری را برطرف می کند ، یک هدف اصیل است. اعتقاد بر این است که رویکرد عقلانی / برنامه ریزی ، درمان را به صورت روشنی خطی راهنمایی می کند ، هزینه را کاهش می دهد ، اهداف مورد توافق متقابل را فراهم می کند ، و به طور واضح نقطه پایان درمان را مشخص می کند. و من می خواهم روشن باشم؛ ساده تر کردن روند درمانی یک خواسته بد نیست.

رویکرد منطقی / برنامه ریزی اغلب به دانشجویان و درمانگران آموزش داده می شود و این همان چیزی است که دنیای واقعی درمانی (بیمه گرها) می خواهند.

اما مردم همه یکسان نیستند و رابطه درمانی هرگز یکنواخت نیست. بنابراین چگونه می توان رویکرد منطقی / برنامه ریزی بهترین و مناسب ترین گزینه اخلاقی برای برنامه ریزی درمانی بود؟ مطابق گفته رون ملبك در مقاله خود با عنوان "رشد لحظه درمانی: از برنامه ریزی تا پذیرش در تمرین درمانی" ، سه فرض وجود دارد كه رویكرد منطقی و برنامه ریزی مبتنی بر آن است و این فرضیات نگرانی های اخلاقی درمانی را مطرح می كنند.

فرض اول این است که ما می توانیم یک مشکل مشتری را قبل از زمان ، از طریق مصاحبه تشخیصی ، آزمایش روانشناختی یا بحث مشارکتی عقلانی با مشتری تعریف کنیم.

یک درمانگر نباید به مشتری و توانایی خود اطمینان داشته باشد که قبل از رشد روان درمانی بهترین مسیر روان درمانی چه خواهد بود. سفر به کشف چیزهایی در مورد خودتان - مواردی مانند "واقعاً با چه مشکلات و اهدافی مواجه هستم؟" اتفاق می افتد ، همانطور که روان درمانی آشکار می شود ، نه در جریان مصرف اولیه. علاوه بر این ، این کشف درمانی برای افراد مختلف با سرعت های مختلفی اتفاق می افتد.

فرض دوم این است که درمان فرایندی خطی است که در آن می توان اهداف را از قبل تعیین کرد و در طول دوره درمانی پایدار خواهد ماند.

هیچ مسیر درمانی تاکنون به وضوح خطی نبوده است. برای کمک به روشن کردن این مسئله: چه زمانی ، در زندگی خودتان ، یک مشکل عمده عاطفی یا رفتاری را به سرعت ، کارآمد و بدون خرابی یا کاهش انگیزه حل کرده اید؟ زندگی در زندگی انسان سخت و پر از حواس پرتی و شکست است و هر دوره درمانی اعم از روانشناختی یا پزشکی نیز دارای لحظات شکست و وم امتحان رویکردهای جدید خواهد بود.

فرض سوم این است که درمانگر کنترل فرایند درمانی را کنترل می کند و قادر است درمان را به صورت عقلانی و هدف مدار هدایت کند.
با توجه به میلیون ها عامل که در روان درمانی طبیعی و غیر خطی نقش دارند ، درمانگران کنترل فرایند درمانی را ندارند. حداقل ، نه به روشی که رویکرد منطقی / برنامه ریزی فرض کند. یک رویکرد اخلاقی تر به روان درمانی غیر مهارکننده است ، و در جهت ایجاد محیطی است که مشتری ها در زندگی خود عامل مؤثر باشند.

ملبك درمورد مشكلات اين فرضها به اعماق بسيار زيادي مي رود ، و استدلال هاي او قانع كننده است ، سه فرض قبلي را كه قبلاً گفته شده بود ، عنوان مي كند كه مشكل رويكرد منطقي / برنامه ريزي است.

به راحتی می توان در یک تئوری سوراخ کرد و بعد از آن فاصله گرفت ، صدمه ای بیش از خوب به وجود آورد ، اما ملبباک در ادامه توضیح می دهد که یک روش جایگزین برای روان درمانی ، یک رویکرد فرایند محور است که بر روی سه فرض مختلف ساخته شده است:

هدف از درمان این است که دریابیم که چه مشکل به جای ارائه راه حلی برای مشکلی است که در ابتدای درمان تعریف شده است.
فرایند درمانی اهداف را تغییر می دهد تا اینکه منجر به تحقق آنها از راه پیشرفت و خطی شود.
یک درمانگر درمانی است ، نه وقتی که مداخلات جهانی را برنامه ریزی کرده و انجام می دهند ، بلکه وقتی به آنچه در لحظه بروز می کند به شیوه ای متنی و به موقع پاسخ می دهند.
رویکرد فرایند محور ملبک یک رویکرد بهتر و اخلاقی تر برای برنامه ریزی درمانی است ، به این معنا که مشکلات و اهداف آنها را به صورت نامناسب زودرس و انعطاف ناپذیر برای مشتری پیش بینی نمی کند.

اما چگونه می توان از یک رویکرد فرایند گرا در یک سیستم درمانی استفاده کرد که از مدل برنامه ریزی منطقی پزشکی پاداش می گیرد و اثبات ضرورت پزشکی و نتایج سریع را می طلبد؟

ممکن است اجرای اخلاقی برنامه ریزی درمانی شامل تلاش برای شناسایی مشکلات در اولین فرصت به بهترین شکل ممکن برای شروع درمان تحت هدایت ، مانند یک رویکرد منطقی / برنامه ریزی باشد ، اما همچنین اجازه می دهد تا برنامه درمانی یک سند تکرار شونده باشد که از تغییرات ناشی از روند درمانی غیرقابل پیش بینی استقبال می کند. ؟

این وضعیت ایده آل است و مستم آن است که مشتری و درمانگر احساس قدرت کنند تا در طی مسیر روان درمانی به طور جدی در تعیین مشکلات و اهداف شرکت کنند.

اگر می خواهید یک رابطه عمیقاً معنادار و پر از اعتماد و صمیمیت برقرار کنید ، در زیر عضو شوید تا پست های وبلاگ ما را مستقیماً در صندوق ورودی خود دریافت کنید:

منبع : sanykala

"آنچه در رابطه با عشق با آن انجام شده است" فقط یک تینا ترنر نیست که از دهه 80 پدیدار شد. همچنین این سؤال است که جهت تحقیق را به سمت اعتیاد و رویکردهای نوظهور برای درمان این اختلال شکل داده است. حتی قبل از اثر اصلی نویسنده یوهان هاری «تعقیب جیغ» ، که ادعای گسترده ای مبنی بر این که "نقطه مقابل اعتیاد هوشیاری نیست - این ارتباط است" بود ، بسیاری از ما در جامعه پزشکی و کلینیک از اول مشاهده می کردیم که روابط نزدیک و پشتیبان ما چقدر نزدیک است. برای نتایج بهتر درمان برای افراد بهبودیافته. چند نمونه را در نظر بگیرید: مشارکت یک همسر در رفتارهای شویی رفتاری "به طور قابل توجهی بهبود یافته است" نتایج 12 ماهه برای بازیابی الکلی ، در یک مطالعه در سال 1993 در مجله مطالعات الکل و مواد مخدر. به طور مشابه ، افرادی که مشارکت فعال اعضای خانواده در جلسات پیشگیری از عود داشتند ، خطرهای عود خود را کاهش دادند. مطالعات متعدد به این نتیجه رسیده اند که مشارکت در گروه های پشتیبان 12 مرحله ای مانند الکلی های ناشناس با چشم اندازهای بهتر بهبودی طولانی مدت موفق همبستگی دارد. چگونه یک "مولکول عشق" می تواند اعتیاد و بهبودی را تحت تأثیر قرار دهد در هر یک از این مثالها ، مخرج مشترک روابط عشق و پیوند است - و اکنون ، علم پیشگامانه بیشتر به نوروبیولوژی عشق و ارتباط می پردازد زیرا مربوط به بهبود است. آنچه ظهور می کند ، به لطف قدرت بهبودی بی رویه یک انتقال دهنده عصبی در مغز ، راه های جدیدی را برای درمان اختلالات در مصرف مواد (SUDs) نوید می دهد: "اکسی توسین" ، با نام علمی خود ، "مولکول عشق" نیز شناخته می شود. اکسی توسین یک هورمون قدرتمند و طبیعی است که: زن و مرد هنگام ارگاسم آزاد می شوند رها شدن ن در حین زایمان و زایمان و هنگام شیردهی قدرت دلبستگی عاطفی و پیوند بین کودک و والدین آنها را تحت تأثیر قرار می دهد احساس پیوند اجتماعی با دیگران را افزایش می دهد بر رفتار و احساسات اجتماعی تأثیر می گذارد دارای اثرات ضد استرس و ضد اضطراب است

به طرز جالب توجه ، آخرین تحقیقات همچنین نشان می دهد كه سطوح بالاتر اكسی توسین در مغز می تواند:


خطرات ایجاد SUD را کاهش دهید

کاهش هوس ها و خطرات عود در افرادی که از بیماری SUD بهبود می یابند

پیوند بین اکسی توسین و اعتیاد

شواهد جدیدی که در حال ظهور است ، ارتباطی بین اکسی توسین و اعتیاد برقرار کرده است. بررسی این شواهد در اوایل سال جاری ، محققان دانشگاه سنت جورج لندن را به این نتیجه رساند که اکسی توسین ممکن است کلید درمان اعتیاد به مواد افیونی و درگیری از عود بیماری باشد. و یافته های قبلی در سال 2014 در دانشگاه آدلاید به این نتیجه رسیدند که اکسی توسین - بطور خاص ، سطح کافی از آن در دوران ابتدایی کودکی - ممکن است شروع سوء مصرف مواد را در زندگی بعدی پیش بینی کند.


اکسی توسین به عنوان یک درمان بالقوه برای هوس های دارویی

همچنین داده های در حال ظهور وجود دارد که نشان می دهد ممکن است روزی اکسی توسین به عنوان درمانی برای کمک به افراد در بهبودی در غلبه بر هوس های دارویی (و در پی عود مجدد) استفاده شود. به عنوان مثال ، اعتیاد به متامفتامین را در نظر بگیرید. تاکنون هیچ دارویی برای کمک به مدیریت و تسکین هوس های متد که اغلب قبل از عود وجود دارد ، وجود ندارد. اما یک مطالعه امیدوارکننده در ماه مه 2017 نشان داد که تجویز اکسی توسین در موش های معتاد به Meth باعث کاهش رفتارهای متقاضی می شود.


چنین مطالعاتی باید تحقیقات بیشتری را درمورد روشهای درمانی مبتنی بر اکسی توسین برای متامفتامین و سایر اعتیادها انجام دهد. اما این یافته ها به روش دیگری نیز امیدوار کننده هستند - به عنوان تأیید عصب شناختی مبنی بر اینکه بهترین کار برای کمک به افراد در بهبودی از اعتیاد است ، یک دوز سخاوتمندانه از عشق و ارتباط است.


اگر شما یک حرفه ای هستید که با زوج هایی که تحت تأثیر اعتیاد هستند ، همکاری می کنید ، ممکن است از حضور در زوج ها و اعتیاد بهبودی بهره مند شوید ، یک آموزش یک روزه که توسط دکتر باب ناوارا ، متخصص اعتیاد ارائه شده است.


منبع :  sanykala




ما برای همیشه غمگین خواهیم شد زیرا ما برای همیشه دوست داریم. به عشق ما به فرزندمان پایان نمی یابد ،
بنابراین پایان غم و اندوه ما وجود ندارد . ما هرگز از آن عبور نمی کنیم.
- آنجلا میلر ، بستری برای قلب من

شش کلمه زندگی من را برای همیشه تغییر داد. "خیلی متاسفم. ضربان قلب وجود ندارد. "یک روز کودک من کاملاً سالم بود ، لگد زد و لرزید داخل من ، و روز دیگر او از بین رفت.

من 35 هفته باردار بودم که نوزادم درگذشت. هیچ نشانه ای مبنی بر اینکه اشتباهی وجود دارد ، وجود ندارد ، بنابراین من آمادگی لازم برای آشفتگی سردرگمی ، درد و اندوه ناشی از آن شش کلمه را نداشتم. در کمتر از سه ثانیه دنیای من کاملاً دگرگون شد. واقعیت جدید من این بود که مجبور شدم با شوهرم تماس بگیرم تا به او بگویم که کودک ما فوت کرده است ، از عذاب زایمان بگذرید اما هرگز نبینید که پسر زیبای من یک نفس نفس بکشد و به فرزندانم توضیح دهد که برادر نوزادشان هرگز به دست نخواهد آمد. خانه

چند ساعت بعد از تولد بدی ، پرستار بعد از زایمان وارد فشار خونم شد. او به من اطلاع داد كه كودكی كه بعد از سقط جنین یا مرده به دنیا بیاید ، "نوزاد رنگین كمان" نامیده می شود. او توضیح داد كه یك رنگین كمان به من كمك می كند تا "ادامه یابد". من پسر بچه شیرین ام را نگه داشتم ، هنوز و ساكت و كاملاً عالی. ، در حالی که او صحبت می کرد ، در آغوش من بود. من با شنیدن این اصطلاح چیزی را زمزمه کردم و دعا کردم که او به سرعت ترک شود.

تجربه من با یک ارائه دهنده خدمات بهداشتی و درمانی ، که تلاش برای آسایش من احساس محرومیت و درد بیشتری کرده است بی نظیر نیست. تحقیقات نشان می دهد که پزشکان به طور مرتب سطح و مدت غم و اندوه را که والدین نوزادان متولد شده تجربه می کنند ، دست کم می گیرند. من می دانستم که سخنان او با مهربانی گفته می شود و به معنای تأمین امید است ، اما آنها گیر افتادند.

اگر نتوانستم بچه دیگری داشته باشم چه می شود؟ اگر نمی خواستم بچه دیگری داشته باشم چه می شود؟ اگر بچه دیگری داشتم ، آیا این بدان معنی است که سعی داشتم بدی را جایگزین کنم؟ چگونه او نمی تواند درک کند که من خرد شده و هرگز نمی خواستم حتی به دیدن یک نوزاد دیگر فکر کنم؟ من فقط می خواستم پسر پسر شیرین ام را به خانه ببرم و همه این کابوس ها را فراموش کنم.

چهار ماه بعد ، من تصویری از نقاشی 5 ساله ام را برای بدیع با عنوان با عنوان "دوستت دارم پسر شیرین" را در اینستاگرام خود منتشر کردم. من باید یک عکس از یک بچه سنجاب را با یک برچسب "4 ماهه" در وبلاگ خود ارسال می کردم و در مورد چگونگی شروع به باب شدن و خندیدن از خواهر و برادرهایش ، ناراحت بودم. چند روز پس از پست من ، یکی از دوستانم به من اطلاع داد که یک آشنای متقابل گفته است که از دیدن من در رسانه های اجتماعی عزادار شده است و من باید از آن گذشته باشم. وقتش بود ادامه بدیم. من از دوستم تشکر کردم که به من خبر داد ، آشنایی متقابل را در حساب های رسانه های اجتماعی من مسدود کردم و از این زن و شوهرم به خواهرم خبر دادم. همه ما قبول کردیم که او بی ادعا است و من نباید فکر دیگری را به او بدهم.

به رغم توصیه های آنها ، برای هفته بعد من تمام پست های رسانه ای اجتماعی را که درباره بدی و اظهارات بعد از آن کرده بودم بررسی کردم. آیا من به اندازه کافی آسیب و درد و رنجی که از مرگ نوزادم احساس کردم را نفهمیدم؟ آیا من زیاده روی کردم؟ چرا من به آنچه فکر می کرد اهمیت دادم؟ آیا سایر دوستان من به همین فکر فکر کرده اند و خیلی مودبانه برای گفتن هر چیزی فکر می کنند؟ آیا مردم فکر می کردند من overdramatic شده ام؟ آیا من overdramatic بودم؟

علیرغم همه سخنان مهربانی که برای من گفته شده بود و حمایت از اعضای خانواده و دوستانم را احساس می کردم ، این شک به خود ادامه داد تا اینکه یک پست فیسبوک را در یک گروه برای والدین عزیز دیدم. مادری با ناراحتی از دست دادن دختر 21 ساله خود توضیح داد که ارسال خاطرات و عکس هایی از دخترش باعث آرامش او شد اما او نگران این بود که مردم از ناتوانی وی در ادامه حرکت آزار می دهند.

با خواندن این پست ، می دانستم که دیوانه ام نیستم که همچنان بدی را از دست بدهم و او را به یاد بیاورم ، درست مثل اینکه او دیوانه نیست که بخواهد زندگی دخترش را به خاطر بسپارد و جشن بگیرد. او فرزند من است ، و عذاب والدینی که فرزند خود را از دست داده است ، بدون توجه به سن کودک ، چیزی نیست که دیگران که این نوع از دست دادن را تجربه نکرده اند ، بتوانند کاملاً درک کنند.

به همه افراد اجازه داده می شود با توجه به شرایط و جدول زمانی خود غمگین شوند. والدین گرامی باید در تلاش خود برای به یاد آوردن و یادبود فرزندانشان اعتبار و حمایت کنند. هیچ محدودیتی در عمق یا مدت زمان اندوه و درد ناشی از مرگ کودک وجود ندارد.

من عصبانی نیستم که کودک من فوت کرده است ، و همچنین از اینکه بعضی از مردم اندوه را درک نمی کنند عصبانی نیستم. من ناراحت هستم. من باید احساس ناراحتی کنم بدون اینکه احساس دیوانگی کنم یا اینکه از اینکه دیگران فکر می کنند دیوانه هستم ناراحت هستم. هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم ، اولین فکر من این است: "بدی از بین رفته است. کودک من هنوز مرده است. "من هرگز ادامه نخواهم داد زیرا این ضرر اکنون در زندگی روزمره من ادغام شده است. من همیشه او را دوست دارم ، دلم برای او تنگ می شود و او را به یاد می آورم.

موارد دیگر در مربیگری والدین و احساسات

منبع :  sanykala


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

وب لاگ آفتاب مرجع خرید فالوور ایرانی و لایک ایرانی خرید خانه در ترکیه برای من خاطرات یک جوان غریب بهداشت ارتباطات فروشگاه اینترنتی و تخصصی مبل رویا justdl طبيعت گردشگري پرستاري از کودک , سالمند در منزل شيراز